facebook

Saturday, August 29, 2009

اسارت

در دوران استبداد صغیر ! خانه ای داشتیم که بر خلاف امروز بخش بزرگ زمین به درخت ها و باغچه

اختصاص داشت ودر هوای پاک وفرحبخش آن گنجشک ها وسارهاو سینه سرخها و... مجال بازی کردن

وترنم داشتند ، گاهی پرنده ای براثر بازیگوشی وبی خیالی وارد اطاق می شد و سراسیمه وازبیم اسارت

چنان خودرا به شیشه پنجره ودر و دیوار می کوبید که بیهوش و بی حال بر زمین می افتاد ، بار ها پرنده

ها را در این حال گرفتم ودر دستانم تپش قلب آنها را احساس کردم حیوان بیجاره چنان مضطرب میشد

گویی قلبش از تنش بیرون می افتد.یادم می آید که کمی آب به او می دادم ورهایش میکردم ، در آن روزها

از انسان بودن خودم احساس غرور می کردم واز اینکه ما عاقل وهوشمند هستیم و هیچوقت چون این

پرندگان بیچاره برای رهایی از اسارت خودرا به در ودیوار نمی زنیم شاکر بودم و مطمئن بودم که بشر

با هوش، به را حتی راه باز را تشخیص داده وخودرا از اسارت نجات میدهد. ولی تجربه استبداد کبیر نشان

داد که این نتیجه گیری خطا بوده وانسان ها هم، در موقعیت های سخت راه را از چاه تمیز نمید هند و

سراسیمگی وترس، آن ها را از تصمیم گیری درست باز میدارد ، پناه بردن از دست پیروان خامنه ای به

آغوش پیروان خمینی مثال بارز این مطلب است ، آیا تجاوز و زندان و اعدام ومحرومیت های اجتماعی

اختراع دوران خامنه ایست یا این سنت ضد بشری با تحمیل جمهوری اسلامی و ولایت فقیه به ایران

آ غاز شده ؟ آیا حاکمان فعلی تخم وترکه رهبران جنبش سبز نیستند؟! آیا موسوی و حجاریان وگنجی و

خاتمی و خوئینی ها ورفسنجانی و خامنه ای و بهزاد نبوی و.... در یک صف متحد کشتار های سال های

60 و 67 و ... را انجام نداده اند ؟! این ها نشان می دهد که عقل انسان متا سفانه زیا د کار ساز نیست والا

بایستی تشخیص می دادند که راه نجات،در داشتن تصویر درستی از آینده است ، بایستی می فهمیدند این

آقایان دیوارها ی متقابل یک زندان هستند و تشخیص می دادند که داشتن یک تشکل از خودشان وتعقیب

جریان هوای آزاد وآموزه های قبلی تنها راه نجات آنهاست

No comments: