گفتم که آزادی نسبی است ودر رابطه با قوانین مختلف درجه آن تغییر می کند،لذا قوانین وحدود تعیین شده در هر جامعه ای آنرا تعیین ومعنی می کند،پس بهتر است برای داشتن قوانین معقول ومورد قبول اکثریت جامعه وحفظ حقوق همه افراد جامعه که همان دموکراسی است تلاش کنیم واز مرز های مستضعفین دنیا عبور کرده وبا قدرت حق خودرا بدست آوریم . توضیحی که در پی می آید مبتنی بر این اصل بدیهی است که افراد ضعیف محکوم به فنا بوده و در طبیعت داشتن زورکافی تنها راه بقا می باشد.
دموکراسی یعنی تعا دل نیرو های موجود جامعه ، یعنی حداقل دو حزب که از نظرقدرت هم ارز بوده وباهم مخالف نسبی باشند ، بنابراین جامعه ای دارای دموکراسی می تواند باشد که اولا احزاب مختلف در آن موجود باشند ثانیا احزاب مذکور قابل تمییز بوده ومستقل از هم باشند ثالثا قدرت هر حزبی از مجموع قدرت احزاب دیگربیشتر نباشد.
بعضی ممکن است این ایراد را به تعریف بالا وارد بدانند که امکان این وجود دارد که در جامعه ای اکثریت مطلق طرف یک حزب را بگیرند آیا این دلیل کافی بر دموکراسی در آن جامعه نمی باشد؟ جواب صریح وروشن این است که در کوتاه مدت ممکن است آنرا با دموکراسی اشتباه گرفت ولی واقعیت های صد ساله اخیر حاکی از آن است که در این جوامع دیکتا توری های بزرگ و وحشتناکی حاکمیت دارد که تنها مردم آن دیار می توانند آنرا بفهمند !
چگونه می توان در یک جامعه دموکراسی ایجاد کرد؟
تشکیل دادن گروه های هم فکر اولین قدم به سوی دموکراسی است ، روشنفکر ها باید بکوشند که مردم را تشویق به ایجاد گروه بکنند ، این گروه ها لازم نیست که سیاسی باشند گروه های صنفی ، ورزشی ، تفریحی ، علمی و ... مناسب این ایده میباشند.
اینترنت وبعضی از سایت ها هم برای تشکیل گروه های هم فکر مناسب می باشند
قدم دوم توسعه گروه ها یعنی زیاد کردن اعضا هر گروه می باشد هر چه تعداد اعضا گروهی زیاد شود طبیعتا قدر ت بیشتری هم کسب می کند لذا اعضا بنیانگذار گروه بایستی حداقل شرایط را برای پذیرش اعضا جدید در نظر بگیرند.
* لازم است این نکات را در گروه مد نظر داشته باشید اولا اعضا کلا بایستی اهداف گروه را با میل پذیرفته وآنها را قبول داشته باشند
ثانیا هر کدام از اعضا خودرا عضو گروه بداند
ثالثا اعضا همدیگر را اعضای یک گروه دانسته و به عضویت در گروه ایمان داشته باشند
ثالثا اعضا همدیگر را اعضای یک گروه دانسته و به عضویت در گروه ایمان داشته باشند
قدم سوم توسعه ارتباطات درون گروهی واتصال آن به روابط اجتماعی وحمایت از اعضا در موارد مورد نیاز می باشد. این عمل می تواند به شکل موثری نیاز مردم را به ساختار های غیر عادلانه و ظالمانه رژیم های دیکتا تور کاهش داده و از نظر اقتصادی و اجتماعی آن ها را تحت فشار قرار دهد برای مثال تعدادی از بازاری ها با تشکیل هیاتی از ریش سفید های مورد قبول خود و تعدادی جوان زور مند مسایل مربوط به اختلافات حقوقی واقتصادی وچک را به راحتی حل کرده و به عمال رژیم نیازی برای استیفای حقوق ندارند.
توسعه گروه ها راه دخالت در مسایل سیاسی را آسانتر کرده وا مکان تغییر ساختاری در رژیم را فراهم می آورد
اعتصاب وتحریم و جلوگیری از اجرای قوانین ظالمانه و روشنگری مردم در رابطه با سوء استفاده از قدرت و انحصار های اقتصادی وانحصارهای اجتماعی وسیاسی طبقه حاکمه و... میتواند حاکمیت را تضعیف کرده و راه را برای استقرار یک رژیم دمو کراتیک که مرزهای عوام وخواص ، زن ومرد ، مذهبی و غیرمذهبی ، نژاد ی وغیره را وقعی نمی گذارد باز خواهد کرد.
در خاتمه باید اشاره کنم شورش های مقطعی مردم که ناشی از خشم آنی آنهاست به هیچ وجه تا مین کننده دموکراسی نبوده ومعمولا باعث جری شدن رژیم واعمال فشار های بیشتر روی مردم می گردد . وبعضا رژیم های قدر تمند جهان با هدایت این حرکت ها دست نشاندگان خودرا به حاکمیت رسانده و دیکتاتوریهای وحشتناک و شدیدتر از قبل به وجود می آورند جوامع بشری مشحون از این واقعیت هستند مثل شوروی-چین-ایران و...
با وجود طولانی بودن پروسه تشکیل گروه ها بالاخص به دلیل جلوگیری رژیم به وسیله دستگاههای امنیتی و غیره این روش به نظر من تنها راه رسیدن به دموکراسی می باشد و بعلاوه تضمین کننده تداوم آن نیز خوا هد بود